طنز درد دل دختر و پسرهای دم بخت


آرشيو مطالب

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

موضوعات

اینارو داریم

دل نوشته

شعر

عکس

فناوری جدید

اس ام اس

طنز

جملات زیبا

داستان کوتاه

تست

بیشتر بدانید...

آیا می دانید

جملات بزرگان

مطالب جالب و خواندنی

فال

دانلود

کتاب مهتاب

کتاب تخصصی

هفته نامه عشق خدا

عناوین مطالب وبلاگ

لینک دوستان

قالب وبلاگ

سایت مهندسی معدن

اس ام اس کده دوستان

فقط خنده

دانلود جدیدترین آهنگها

تصاویر عاشقانه

دنیای عکس و آهنگ جدید برنطین

خاکم سوادکوه

جملات ناب

نقره داغ

کلبه مخفی

داستان هاي كوتاه و آموزنده

دل نوشته مریم

انجمن علمی دانشکده شهید دادبین کرمان

مهندسی معدن

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا


نويسندگان
علیرضا رستگار


درباره وبلاگ



در خیال من بمان ،اما خودت برو،آنکه در رویای من است مرا دوست دارد، نه تو! *به این جمع با صفا خوش آمدید!عشق یعنی زندگی....
welove2@yahoo.com

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

روانشناسی رنگ ها

به یاد داشته باش:

اگر دروغ رنگ داشت...

خدایا کفر نمی‌گویم

گاه می رویم تا برسیم.

اصل ۹۰/۱۰

طب سنتی(میوه درمانی،گیاه درمانی)

پدر عاشقی بسوزه!!؟

باز باران٬ با ترانه

عاشقت خواهم ماند

دوست دارم عاشقانه

می گذرد

نشکن

نشکن

دیوانه ام

کسی باشه

دور میمانم

صدایم کن

مردن

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin



 

استخاره آنلاین با قرآن کریم



طنز درد دل دختر و پسرهای دم بخت

درد دل دختر و پسرهای دم بخت (طنز) - www.taknaz.ir

 

شعری فقط برای دختران دم بخت !!

 

دختری با مادرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب

 

گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست

 

گو چه خاکی را بریزم بر سرم روی دستت باد کردم مادرم

 

سن من از 26 افزون شده دل میان سینه غرق خون شده

 

هیچکس مجنون این لیلا نشد شوهری از بهر من پیدا نشد

 

غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته

 

مادرش چون حرف دختر را شنفت خنده بر لب آمدش آهسته گفت

 

دخترم بخت تو هم وا می شود غنچه ی عشقت شکوفا می شود

 

غصه ها را از وجودت دور کن این همه شوهر یکی را تور کن

 

گفت دختر:مادر محبوب من ای رفیق مهربان و خوب من

 

گفته ام با دوستانم بارها من بدم می آید از این کارها

 

در خیابان یا میان کوچه ها سر به زیر و با وقارم هر کجا

 

کی نگاهی می کنم بریک پسر مغزیابو خورده ام یا مغز خر؟

 

غیر از آن روزی که گشتم همسفر با سعید و یاسر و ایضا ً صفر

 

با سه تا شان رفته بودیم سینما بگذریم از ما بقیه ماجرا

 

یک سری ، هم صحبت یاسر شدم او خرم کرد، آخرش عاشق شدم

 

یک دو ماهی یار من بود و پرید قلب من از عشق او خیری ندید

 

مصطفای حاج قلی اصغر شله یک زمانی عاشق من شد بله

 

بعد هوتن یار من فرهاد بود البته وسواسی و حساس بود

 

بعد از این وسواسی پر ادعا شد رفیقم خان داداش المیرا

 

بعد او هم عاشق مانی شدم بعد مانی عاشق هانی شدم

 

بعد هانی عاشق نادر شدم بعد نادر عاشق ناصر شدم

 

مادرش آمد میان حرف او گفت ساکت شو دگر ای فتنه جو

 

گرچه من هم در زمان دختری روز و شب بودم به فکر شوهری

 

لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر دل نمی دادم به هر کس این قدر

 

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی302 واقعا ً که پوز مادر را زدی

 

 

 

داوری که یک طرفه قضاوت کنه فایده نداره .حالا جواب شعر بالا

 

 

شعری فقط برای پسران دم بخت !!

 

پسری با پدرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب

 

گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست

 

گو چه خاکی را بریزم توی سر روی دستت باد کردم ای پدر

 

سن من از 26 افزون شده دل میان سینه غرق خون شده

 

هیچکس لیلای این مجنون نشد همسری از بهر من مفتون نشد

 

غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته

 

پدرش چون حرف هایش را شنفت خنده بر لب آمدش آهسته گفت

 

پسرم بخت تو هم وا می شود غنچه ی عشقت شکوفا می شود

 

غصه ها را از وجودت دور کن این همه دختر یکی را تور کن

 

گفت آن دم :پدر محبوب من ای رفیق مهربان و خوب من

 

گفته ام با دوستانم بارها من بدم می آید از این کارها

 

در خیابان یا میان کوچه ها سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

 

کی نگاهی می کنم بر دختران مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

 

غیر از آن روزی که گشتم همسفر با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

 

با سه تا شان رفته بودیم سینما بگذریم از ما بقیه ماجرا

 

یک سری ، بر گل پری عاشق شدم او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

 

یک دو ماهی یار من بود و پرید قلب من از عشق او خیری ندید

 

آزیتای حاج قلی اصغر شله یک زمانی عاشقش گشتم بله

 

بعد اوهم یار من آن یاس بود دختری زیبا و پر احساس بود

 

بعد از این احساسی پر ادعا شد رفیق من کمی هم المیرا

 

بعد او هم عاشق مینا شدم بعد مینا عاشق تینا شدم

 

بعد تینا عاشق سارا شدم بعد سارا عاشق لعیا شدم

 

پدرش آمد میان حرف او گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

 

گرچه من هم در زمان بی زنی روز و شب بودم به فکر یک زنی

 

لیک جز آنکه بداری مادری دل نمی دادم به هر جور دختری

 

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی واقعا ً که پوز بابا را زدی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، طنز، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در یک شنبه 20 شهريور 1390





Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by welove2 This Template By Theme-Designer.Com